Blog . Profile . Archive . Email  


اتحدوا

اسلام


 

سخن به مدح تو بايد فصيح و كامل گفت
هم از شكوه مقامت ، هم از فضائل گفت
 

شبيه صائبِ صاحب سخن قصيده نوشت
غزل غزل سر زلف تو را چو بيدل گفت
 

نه چند مثنوي و قطعه و غزل ، بايد
كه شرح قصة حسن تو در رسائل گفت
 

عبا ، نه ... اينكه گداي شما شدم كافيست
حديث حسن تو كي مي توان چو دعبل گفت
 

تفضلي ! كه فقط از تو خوانده ام يك عمر
و من نگفته ام و هر چه بود اين دل گفت
 

زلال اشك مرا از تبار كوثر كن
در آسمان دو دستت مرا كبوتر كن
*

به قفل بسته كليد اجابت است اينجا
كه آستانة جود و كرامت است اينجا
 

به دلنوازي جان در رواق او بنشين
چرا كه قبر مسيحاي عترت است اينجا
 

بكوش تا پرِ پروانه اش شوي ،‌ زيرا
پر از تلأ لؤ شمع هدايت است اينجا
 

زلال اشك تو از چشمة خلوص دل
هميشه إذن دخولِ زيارت است اينجا
 

نه ديدن حرم و قبر و صحن و گلدسته
هدف وصال حقيقي حضرت است اينجا
 

دوباره كسبِ ثواب هزار حج كردم
طواف قبرِ تو يا ثامن الحجج كردم
*

ببين كه حال و هواي حرم چه عرفانيست
پر از بلور و كبوتر پر از چراغانيست
 

به لطف گنبد و گلدسته هاي زر پوشش‌
هميشه صحن حرم پر فروغ و نورانيست
 

كجاست روضة رضوان به غير از اين مرقد
كجاست جنت الأعلي اگر كه اينجا نيست
 

صداي پر زدن بال جبرئيل است اين
در ازدحام حرم گرمِ عطر افشانيست
 

حديث سلسله از يادمان نخواهد رفت
ولايتت به خدا شرطي از مسلمانيست
 

هزار مرتبه شكر خدا كه نور تو
چراغ زندگي مردمان ايرانيست
 

كتاب رأفت و مهرت پر از حكايتها
نظيرِ قصة آن پير مرد سلمانيست
 

ز يادِ مردمِ سايه نشين ايوانت
نرفته خاطره هاي نماز بارانت
*

سلام ! مظهر يكتاي « ليس إلا هو »

سلام ! حضرت خورشيد ! ماهِ يوسف رو
 

مقام عصمتتان « إنما يريد الله »
قسم به اشهد أن لا اله الا هو
 

شبي نشان بده از باب « يطمئن قلوب »
به چشم خسته­ مان گوشه اي از آن ابرو
 

دخيل گريه ببنديد زائران اينجا
به حلقه هاي ضريح مطهر از هر سو
 

چگونه ضامن دلهاي ما نخواهد شد
رئوف شهر كه كرده ضمانت آهو
 

خوشا به حال كسي كه شبيه اهل نظر
به خدمت حرمش گيرد از مژه جارو
 

غباري از اثر رفت و آمدش شايد
شبيه فرش حرم بر روي سرش باشد
*

هميشه باغ لبش غنچة تبسم داشت
كه خنده با لب نورانيش تفاهم داشت

تمام عمر شريفش ، مكارم الأخلاق
به لحظه لحظة  اوقات او تجسم داشت
 

اگر امام رئوف است ، بسكه همواره
به سينه دغدغة مشكلات مردم داشت
           

براي رزق تمامِ كبوتران شهر
حياط خانة آقا هميشه گندم داشت
 

هر آنكه جرعه اي از جام معرفت نوشيد
سري به خاك قدوم امام هشتم داشت
 

و هر فرشته براي تبرك بالش
به خاك راه امامِ رضا تيمم داشت
 

براي ما به جز اين آستان پناهي نيست
از آسمانِ حرم تا بهشت راهي نيست

*
تويي كه اين همه دارالشفايِ دل داري
نرفته از حرمت نا اميد بيماري
 

دوباره نغمة نقّاره خانه مي آيد
شفا گرفته كسي با تفضّلت ! آري
 

كجاست گوش دلي تا كه بشنود هر روز
از اين ترنم نقاره بانگ بيداري
 

دو بال پر زدنت را قنوت اشكت كن
ببين براي پريدن عجب سبكباري
 

دوباره پنجره فولاد و إذن كرب و بلا
ميان صحن حرم شد چه گريه بازاري
 

دوباره روضه گرفتند زائران اينجا
بياد مشك عطش نوش و خشك سرداري
 

رهاست در نفس اين حرم شميم ياس
به ياد علقمه و قبر حضرت عباس

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:طواف قبرِ تو يا ثامن الحجج كردم,ساعت 14:58 توسط سید محمد حسینی| |


 

مه برج ایمان، علی ابن موسی 

در دُرج امکان، علی ابن موسی 


سپهر امامت، محیط کرامت 

یم جود و احسان، علی ابن موسی 


به آدم دهی دَم، به موسی دهی یَد 

به عیسی دهی جان، علی ابن موسی 


ولای تو باشد کمال ولایت 

میان امامان، علی ابن موسی


تویی قدر و کوثر، تویی نور و فرقان 

تویی آل عمران، علی ابن موسی 


وجود تو ای جانِ جان، جانِ جان است 

در آغوش ایران علی ابن موسی 


به چشم تو نازم کز آن شیرِ پرده 

شود شیرِ غرّان، علی ابن موسی 


عجب نیست ناز ار کند مور راهت 

به تخت سلیمان، علی ابن موسی 


سُم آهویی را که ضامن شدی تو 

زند بوسه رضوان، علی ابن موسی 


بُوَد شیعه را در کمالِ تشیع 

ولای تو میزان علی ابن موسی 


سزد جن و انس و ملک بر تو گرید 

چو دعبل ثنا خوان، علی ابن موسی 


عجب نیست کز رأفت و رحمت تو 

بَرَد بهره شیطان، علی ابن موسی 


دل مرده گردد به خاک تو زنده 

چو باغ از بهاران، علی ابن موسی 


غباری که روی ضریحت نشیند 

شفا خیزد از آن، علی ابن موسی 


شود با نسیم بهشتِ حریمت 

جهنم گلستان، علی ابن موسی 


سزد انبیا در طواف مزارت 

بخوانند قرآن، علی ابن موسی 


دهد قبّه‎ات نور بر چشم گردون 

چو مهر درخشان، علی ابن موسی 


بَرَد در حریم تو دست توسّل 

دوصد پور عمران، علی ابن موسی 


تو نوحیّ و ایران چو کشتی، چه بیمش 

ز امواج طوفان، علی ابن موسی 


کند جن و انس و ملک درد خود را 

به خاک تو درمان، علی ابن موسی 


همه آفرینش بود سفره‎ی تو 

همه خلق مهمان، علی ابن موسی 


تو شاه جهانی خوانند خَلقت 

غریب خراسان، علی ابن موسی 


تو در قصر مأمون شب و روز بودی 

چو یوسف به زندان، علی ابن موسی 


لبت بود خندان، دلت بود گریان 

غمت بود پنهان، علی ابن موسی 


به غم‎های ناگفته‎ات باد جاری 

سرشکم به دامان، علی ابن موسی 


تو را بارها، بارها کشت مامون 

به رنج فراوان، علی ابن موسی 


نباید که با هیفده خواهر آخر 

تو تنها دهی جان، علی ابن موسی 


تو مسموم گشتی، دگر جسم پاکت 

نشد سنگ باران، علی ابن موسی 


تو دیگر جوادت نشد اِرباً اِربا 

ز شمشیرِ بُرّان، علی ابن موسی 


تو دستِ جدا گشته از تن ندیدی 

به خاک بیابان، علی ابن موسی 


تو شش ماهه طفلت در آغوش گرمت 

نشد تشنه قربان، علی ابن موسی 


دریغا، دریغا که با آل عصمت 

شکستند پیمان، علی ابن موسی 


به میثم نگاهی، که با خود ندارد 

به جز کوه عصیان، علی ابن موسی

 

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:علی ابن موسی (ع),ساعت 14:57 توسط سید محمد حسینی| |

حقا که حقی و به نظرها نیاز نیست

حق را به شاید و به اگرها نیاز نیست

 

تو کعبه ای ، طواف تو پس گردن من است

پروانه را به گرد حجرها نیاز نیست

 

بی بال هم اگر بشوم باز می پرم

جبریل را به همت پرها نیاز نیست

 

حرف و حدیث پشت سرت را محل نده

توحید زاده را به خبرها نیاز نیست

 

گیرم کسی به یاری ات امروز پا نشد

تا هست فاطمه به دگرها نیاز نیست

 

من باشم و نباشم، فرقی نمی کند

تا آفتاب هست، قمرها نیاز نیست

 

یا اینکه من فدای تو یا اینکه هیچکس

وقتی سرم که هست به سرها نیاز نیست

 

حرف سپر فروختنت را وسط مکش

دستم که هست حرف سپرها نیاز نیست

 

محسن که جای خود حسنینم فدای تو

وقتی تو بی کسی به پسرها نیاز نیست

 

طاقت بیار ، دست تو را باز می کنم

گیسو که هست آه جگرها نیاز نیست

 

دیوار هم برای اذیت شدن بس است

دیگر فشار دادن درها نیاز نیست

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:تا هست فاطمه به دگرها نیاز نیست,ساعت 14:55 توسط سید محمد حسینی| |

کي مدينه ز ياد خواهد برد

صحن چشمان گريه پوشت را

صبح تا شب کنار خاک بقيع

ناله و شيون و خروشت را

 

چشمهاي تو پر شفق مي شد

در کنار چهار صورت قبر

مصحف دل ورق ورق مي شد

در کنار چهار صورت قبر

 

خوب فهميده حال و روزت را

آنکه امُ البکا تو را خوانده

مادر اشک ، مادر ناله

پاره هاي دلت کجا مانده؟

 

آه وقت غروب مادر جان

تو و زينب چه عالمي داريد

يکي از ديگري پريشان تر

حال محزون و درهمي داريد

 

مي نشيند عجب غريبانه

ام کلثوم در کنار رباب

مي شود روضه خوان مجلستان

روي زرد و نگاه تار رباب

 

يکي از ميهمان نوازي شان

يکي از تير و دشنه مي گويد

يکي از هرم آفتاب و عطش

يکي از کام تشنه مي گويد

 

پيش چشمان خون گرفته‌ی عشق

از نگاهي کبود مي گويد

يعني از ماجراي بي کسي و

خيمه‌ی بي عمود مي گويد

 

حرف سقا که پيش مي آمد

گريه هاي سکينه ديدن داشت

ماجراي شهادت عباس

با لب تشنه اش شنيدن داشت:

 

او به سمت شريعه مي رفت و

روح از پيکر حرم مي رفت

همه‌ی دلخوشي خون خدا

صاحب بيرق و علم مي رفت

 

همه در آستانه‌ی خيمه

چشمها خيره سمت علقمه بود

ناگهان عطر و بوي ياس آمد

به گمانم شميم فاطمه بود

 

بانگ أدرک أخا در آن لحظه

مثل تيري به قلب بابا خورد

ناله مي زد «انکسر ظهري»

قد و بالاي آسمان تا خورد

 

رفت سمت فرات اما حيف

بيقرار و خميده بر مي گشت

کوه غم روي شانه هايش بود

با دو دست بريده بر مي گشت

 

رفت سقا و خيمه ها ديگر

از غم بي کسي لبالب شد

بي پناهي خودي نشان مي داد

اول بي کسي زينب شد

 

همره کاروان به شام آمد

سر او مثل نجم ثاقب بود

ولي از روي نيزه مي افتاد

روضه اش أعظم مصائب بود

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:در کنار چهار صورت قبر-حضرت ام البنین(س),ساعت 14:52 توسط سید محمد حسینی| |

ای امتداد سوره ی کوثر خوش آمدی

 

ای روشنای قلب پیمبر خوش آمدی

 

آییینه دار حضرت حیدر خوش امدی

 

کوری چشم دشمن ابتر خو ش آمدی



از مقدم تو فاطمه مادر خطاب شد

 

لفظ ابوالحسن لقب*بوتراب شد



خیلی بلند قرائت قران مکن پسر

 

در بین کوچه راه بندان مکن پسر

 

مجنون شهرا تو پریشان مکن پسر

 

لیلاترین ، غمزه به آسمان مکن پسر



امشب دوباره راهی بیت و الحسن شذم

 

مست جمالت هستم و خالی ز (من) شدم



پهن است ابتدای کوچه بساط گدائیم

 

با تو به سر شده است غم ِ بی نوائیم

 

از برکت دعای شما من خدائیم

 

با لطف توست اگر کربلائیم



گیریم مرد شامی آمده اینجا نگاه کن

 

دست مرا بگیر مرا سر به راه کن



ما خانوادتاٌ همگی نوکر شما

 

تو خانوادتاٌ ، مسیحا ، گره گشا

 

من با قبیله ام ، گدایان مجتبی

 

تو با عشیره ات ، عزیزان قلب ما



یا ایها الکریم بده روزی مرا

 

هرگز ندیده ایم که تو رد کنی گدا



یک روز می رسد حرمت را بنا کنیم

 

با طرح و نقشه های حریم رضا کنیم

 

صحنت زمرد و گنبد طلا کنیم

 

بعدش نشسته در حریم شما و صفا کنیم



در وصف و شرح حال تو این کامل است و بس

 

شاگرد مکتب تو ابوفاضل است و بست



مرد جمل دلاوریت حیرت آورست

 

تکبیرهای حیدریت حیدر آورست

 

رزم آوری و برتریت حیرت آور است

 

با یک سپاه برابریت حیرت آورست



ختم به خیر قائله فرما اراده کن

 

آن فتنه را بگیر و زاشتر پیاده کن



روشن کن و بگو خواص را نفاق چیست ؟

 

آقا بگو که بین گذر اتفاق چیست ؟

 

آتش کشیدن دل یاس های باغ چیست ؟

 

آقا بگو که درد کدام است و داغ چیست ؟



ای کوه صبر ، حضرت سردار بی سپاه

 

من آه می کشم زغمت ..... آه پشت آه

نوشته شده در سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:تو خانوادتاٌ , مسیحا , گره گشا-امام حسن,ساعت 14:43 توسط سید محمد حسینی| |


Power By: LoxBlog.Com